هوش هیجانی چگونه کشف شد؟
لینک های وب

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان هوش هیجانی دانش آموز و آدرس emotional-intelligence.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آرشیو وبلاگ

 

از آن زمان تاکنون دانشمندان، پژوهشگران و فیلسوفان زیادی درجهت اثبات یانفی نقش احساسات ،مطالعات زیادی انجام داده اند. از اواخر سال ١٩٩٥ هوش عاطفی (هیجانی) به عنوان یک موضوع و بحث داغ مطرح شد. جدا از استقبال گسترده برخی از دانشمندان در بخش عمده ای از قرن بیستم، در حقیقت ریشه های تاریخی این حوزه گسترده را می توان در قرن نوزدهم جستجو نمود. در اینجا لازم است متواضعانه فعالیت های علمی دانشمندان بزرگی چون چارلز داروین را ارج گذاریم زیرا وی اولین بار در سال ١٨٣٧ میلادی موضوع هوش عاطفی را مطرح کرد و در سال ١٨٧٢ اولین اثر معروف خود را منتشر نمود. برای مثال سال ها قبل از ظهور روش شناسی آماری و بدون بهره گیری از رایانه های سریع امروزی، داروین اثبات نمود که ابراز عواطف در رفتار سازگارانه افراد نقش اساسی ایفا می کند. این یافته به عنوان اصل مهم هوش عاطفی تا به امروز مورد قبول صاحب نظران بوده است.در سالهای ١٩٠٠ تا ١٩٢٠، جنبش جدیدی پدید آمد که می خواست برای اندازه گیری هوش شناختی (intelligence cognitive)،(IQ) راهی پیدا کند. دانشمندان آن زمان IQ را، که روشی سریع برای جدا کردن افراد متوسط از افراد باهوش بود، مورد مطالعه قرار دادند. آنها خیلی زود متوجه محدودیت های این روش شدند. بسیاری از مردم خیلی باهوش بودند اما توانایی آنها در اداره کردن (manage) رفتارشان و کنار آمدن با دیگران آنها را محدود کرده بود. همچنین آنها متوجه شدند، افرادی وجود دارند که هوش متوسط دارند ولی در زندگی بسیار موفق هستند. ثرندایک(E.L.Thorndik)، استاد دانشگاه کلمبیا، اولین کسی بود که مهارتهای هوش هیجانی را نام گذاری کرد. اصطلاحی که او اختراع کرد، " هوش اجتماعی (social intelligence) "، نشانگر توانایی افرادی است که در خوب کنار آمدن با مردم مهارتهای کافی دارند. در سالهای دهۀ ١٩٨٠ بود که هوش هیجانی (EQ) نام فعلی خود را به دست آورد. بلافاصله بعد از آن، پژوهشها و مطالعات بسیار قدرتمندی انجام شد، از جمله سری پژوهشها در دانشگاه ییل (Yale) که هوش هیجانی را به موفقیتهای شخصی، شادی و موفقیتهای حرفه ای ربط می داد .
فعالیت های علمی در حوزه هوش عاطفی از اوائل سال ١٩٢٠ تاکنون بدون توقف ادامه داشته است و در برگیرنده مطالعاتی بوده که توسط روانشناسان برجسته ای چون کلی(Kelly)، راجرز(Rogers)، راتر(Rotter)، کانتر(Kantor)، و کیلسترام (Kihlstrom) انجام شده است.

در همین ارتباط مارسیا هاگس و همکاران روند شکل گیری هوش هیجانی را اینگونه تعریف کرده اند :
در اوایل قرن بیستم، روان شناسان به طراحی آزمون هایی اقدام نموده اند که به کمک آن بتوانند توانایی شناختی و هوش و میزان درک انسان ها را اندازه گیری کنند. نتیجه نهایی امر عبارت بود از پدیدآیی آنچه امروز به عنوان " آزمون هوش استاندارد" مطرح می شود. همانطور که پژوهش ها در مورد اندازه گیری هوش انسانی در این امتداد بسط پیدا می کرد، مقوله ای پدیدار گشت که نوعی ظرفیت و استعداد موروثی را در بر می گرفت و ناشی از تلاش های تحصیلی و آموزشی هم نبود. بر این اساس آشکار شد که بزرگسالان لزوماً نمرات هوش بالاتری نسبت به کودکان دریافت نمی دارند و به نظر نمی رسد که ایشان در گذراندن طول دوره زندگی خود، به پرورش و رشد این مؤلفه دست یابند. در دهه ١٩٧٠ دیدگاه غالب حاکی از آن بود که هوش عبارت است از آنچه توسط آزمون های هوش اندازه گیری می شود و تحت نفوذ و تأثیر ساختار ژنتیک افراد می باشد. با این وجود، زمانی که وکسلر به توسعه مقیاس های هوش می پرداخت، اظهار داشت که انواع دیگری هم از مقیاس های هوشی وجود دارند که می توانند در کنار مقیاس های ذکر شده از سوی وی، مطرح شوند.
سایر دانشمندان نیز با اندیشه های وکسلر موافقت داشته اند و به تعریفی یک بعدی و ایستا از هوش و روش اندازه گیری آن، رضایت نداده اند. در دهه ١٩٨٠ هوارد گاردنر به نشر نتایج پژوهشی پرداخت که معرف روائی زحمات پژوهشی وی در زمینه تبیین " هوش های چندگانه " بود. این پژوهش ثابت می کرد که بسط تعریف های مطرح شده در این راستا، تا چه حد اهمیت دارد، و ریوون بار – آن در طول تلاش های خود به منظور تمیز شایستگی های هیجانی از فهم و درک؛ اصطلاح " بهره هیجانی " را مطرح ساخت. پژوهش های بعدی که توسط جان میر و پیتر سالووی انجام شده، ابزاری را زمینه رشد نظریه هوش هیجانی معرفی کرد که مشتمل بر چهار حوزه می شد : " هیجانات، تسهیل سازی اندیشه، درک هیجانات و کنترل هیجانات." ایشان در طول تلاشهای خود، با دیوید کاروسو آشنا شدند و به کمک هم آزمون هوش هیجانی میر – سالوی – کاروسو را طراحی نمودند، که این آزمون از روائی و اعتبار برخوردار بوده و توانایی های وابسته به هوش هیجانی را مورد سنجش قرار می دهد و همچنین بر اساس اطلاعات پایه مربوط به پنج هزار شرکت کننده می باشد که مبنای هنجار شدن آن تلقی می شود.
هوش به توانایی استدلال کردن در مورد یک امر و یا با استفاده از آن امر اطلاق می شود. به عنوان مثال، در هوش کلامی، فرد به ارائه استدلال های گفتاری می پردازد، یا در هوش فضایی؛ فرد در مورد نحوه پیوند خوردن اشیاء توضیح می دهد. این امر در مورد هوش هیجانی بدین صورت تحقق پیدا می کند که فرد با استفاده از هیجانات خود به استدلال می پردازد، یا اینکه هیجانات وی درصدد کمک رسانی به تفکر خود بر می آیند. به عبارت دیگر، هوش هیجانی که توسط مقیاس ™ MSCEIT اندازه گیری می شود، به ظرفیت و توانایی استدلال آوردن با استفاده از هیجانات و علامت های هیجانی و یا به ظرفیت یک هیجان برای بالاتر بردن میزان اندیشه افراد اطلاق می شود.
هوش هیجانی به عنوان جنبه مهمی از رهبری موفق در نظر گرفته می شود. هر قدر مسئولیت رهبری عظیم تر باشد، شایستگی های هوش هیجانی هم مهمتر جلوه می نماید.

منبع:http://www.abisun.ir


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






برچسب ها: هوش هیجانی پیدایش هوش هیجانی افلاطون مارسیا هاکس

تاريخ : چهار شنبه 29 بهمن 1397 | 16:31 | نویسنده : Farzaneh.sh |